loading...

تا حادثه‌ی سرخِ رسیدن

بازدید : 120
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 22:22

وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی‏
اگر من یک وقتی مردم و آمدم پیش تو، در حالی که توی کوله‌ام هیچ‌چیز نیست، بهت می‌گویم. پیش تو اعتراف می‌کنم.

ریحان من/ تقدیم به بهترینم
بازدید : 122
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 22:22

می‌دانی قصه کجا بانمک می‌شود؟ وقتی من ترسیده‌ام از اینکه تو از دستم دلخوری، از اینکه تو از دستم عصبانی شدی، بابت هر کاری که باید می‌کردم و نکردم، یا نباید می‌رفتم سراغش و رفتم و بعد انگشت به دهان می‌مانم. که بروم سراغ کی؟ کدام ریش‌سفیدی را بیاورم که پادرمیانی کند؟ و هیچ‌کس را نمی‌شناسم که ریشش از تو سفیدتر باشد. هیچ‌کس که از تو برایم محبوب‌تر باشد و محترم‌تر. پس پای خودت را می‌کشم وسط. خودت بیا و نگاه کن که چقدر دلتنگم، که چقدر محتاجتم، که چقدر طفلی‌ام، و ببخش. و فراموش کن. و بگذار به پای خامی. و دوباره مرا در آغوش بکش.

ریحان من/ تقدیم به بهترینم
بازدید : 124
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 22:22

عزیز دلم، مگر چیزی هست که تو ندانی؟ مگر می‌شود اتفاقی در دنیا بیفتد و تو از آن خبر نداشته باشی؟ مگر می‌شود من بخواهم قدمی‌بردارم و تو دستت را پشت من نگذاری؟ هرکجا، حتی وقتی فکر می‌کنم قایم شده‌ام، وقتی فکر می‌کنم هیچ‌کس نمی‌بیند، وقتی فکر می‌کنم هیچ‌کس حواسش نیست، یک کسی هست که مرا می‌بیند. مطمئنم که مرا می‌بیند.

ریحان من/ تقدیم به بهترینم

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 2
  • بازدید کننده امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 123
  • بازدید کلی : 1691
  • کدهای اختصاصی